شکاف خشم و پرخاشگري


 

نويسنده: فاطمه پوري عطار




 
غالباً در فرهنگ ما از کسي شکوه از ناراحتي اعصاب دارد، بپرسيم وقتي عصباني مي شوي چه احساسي پيدا مي کني؟ اولين علامتي که اعلام مي کند اين است که «هيچ چيز نمي فهمم»،«زود از کوره درمي روم»، «نمي تونم خودم را کنترل کنم».
عصبانيت به عنوان يکي از هيجان هاي طبيعي ما موضوعي مهم در حيطه ارتباطي ماست. اين نکته که عصبانيت کجا احساسي طبيعي است و کجا غير طبيعي و در کجا تبديل به خشم مهار گسيخته و يا پرخاشگري شده، موضوعي در خور توجه است. چرا که بارها به دنبال رفتارهاي تخريبي شاهد پشيماني و اظهار تأسف شديد اين افراد بوده ايم. بروز ناکامي ها در افراد هيجانات مختلفي را ايجاد مي کند که مي تواند طيفي از انزوا و انکار تا اعتراض و خشم و بالاخره پرخاشگري را ايجاد نمايد. حتماً شما هم با افراد عصباني و گاهاً پرخاشگر مواجه شده ايد. اين جملاتي است که اغلب آنها رفتار خود را با آن توجيه مي کنند. «تو باعث عصبانيت من شدي» «من حق دارم از دست او عصباني باشم» «دست خودم نيست». با توجه به نکته ضروريست که عصبانيت حاصل ارزيابي فرد از موفقيت و از طرفي برانگيختگي فيزيولوژيک نيز ناشي از استنباط فرد از واقعيت بيروني است، که منجر به پرخاشگري مي شود و بايد بيشترين دقت را روي عوامل محيطي در پردازش اطلاعات صرف کرد.
خشم روند پيچيده اي دارد. در تحليل اين روند متوجه مي شويم که در بسياري از مواقع مي توان دچار تفسير غلط، کج فهمي و واکنش سازي شده که اين مي تواند باعث بروز خشم در افراد شود. تاکنون از خشم و پرخاشگري سخن گفته ايم در حالي که بين اين واژه ها تفاوت بسياري وجود دارد. که قصد دارم در اين مقاله و مقالات شماره بعد به تعريف اين دو واژه و واژه هاي مشابه و همچنين ارايه راهکار بپردازم.

خشم:
 

خشم به عنوان حالت هيجاني ذهني فهميده مي شود که با برانگيختگي فيزيولوژيک و افکار ستيزه جويانه همراه است. اسپيل برگر (1988) خشم را به دو نوع تقسيم کرد. صفت خشم (تفاوت مزاج افراد) و حالت خشم (حالت احساسي موقت ناشي از لحظه ناگامي و آزارنده.) خشم داغ ترين و پرشورترين هيجان است. خشم مي تواند به شيوه هاي متفاوتي برانگيخته شود، اما پيش آيند اصلي آن، جسماني باشد يا رواني محدوديت است، محدوديت جسماني و رواني. محدوديت جسماني مانند ميله هاي زندان و محدوديت رواني مانند قوانين و مقررات. صدمه ديدن و گول خوردن نيز خشم را برانگيخته مي سازد. در سطح عصب شناسي خشم هيجاني پر تراکم است و ويژگي آن شليک عصبي بي وقفه با سرعت زياد است. خشم به صورت بالقوه خطرناک ترين هيجان است زيرا هدف کارکردي آن، نابود ساختن موانع موجود در شرايط است. خشم همچنين نيرو را در جهت دفاع از خود بسيج مي کند، دفاعي که ويژگي آن قدرت، استقامت و تحمل و بردباري است. به همين دليل خشم را مي توان شمشير دو لبه دانست.

پرخاشگري:
 

پرخاشگري اشاره به رفتار آشکار دارد؛ فيزيکي يا کلامي که موجب صدمه به شخص، شي يا سيستم شده يا مي تواند باشد.
*خصومت: خصومت شخصيتي است که به جريان هاي برانگيختگي و شناختن اشاره دارد، که فرد به وسيله آن مايل است اعمال ديگر را مضر و جملات غير موجه معرفي کند.
*خشونت: اعمالي را شامل مي شود که سعي عمدي بر صدمه فيزيکي دارد، لذا صدمه غيرعمدي حکايت از خشونت نمي کند. چه عواملي موجب خشم مي شوند؟
در نتيجه ناکامي احساس تهديد يا اعتقاد بر اينکه بي عدالتي شخص صورت گرفته، خشم به وجود مي آيد. اين حالت ممکن است به يک موقعيت خارجي مربوط باشد، مثل مورد مخالفت واقع شدن (او مرا عصباني کرده)، يا محرکهاي داخلي مثل خاطرات يا تصاوير.
سئوال مهمي در اينجا مطرح مي شود و آن اين است که آيا خشم موجب پرخاشگري مي شود؟ بين خشم و پرخاشگري هم پوشي بسيار زيادي وجود دارد. با اين وجود ضرورتاً يکي منجر به ديگري نمي شود. شخص خشمگين ممکن است خشم خود را نشان بدهد يا ندهد. برخي پرخاشگري مي کنند و برخي سازگار مي شوند.
نکته قابل توجه خصوصاً براي افرادي که در حيطه ارتباطي فرد پرخاشگر زندگي مي کنند اين است که هر پرخاشگري ناشي از خشم نيست. بعضي پرخاشگري ها به عنوان وسيله اند و توسط هيجان خاصي به وجود نمي آيند، بلکه به دنبال رسيدن به هدف يا موضوع مورد علاقه خاصي به وجود مي آيند. اين تمايز در مهار کنترل خشم، خيلي مفيد است. فردي که از طريق پرخاشگري وسيله اي براي تسويه حساب بهره مي جويد، به ندرت مايل به تغيير رفتارش مي شود. اما اين در حالي است که فردي که تحت تأثير خشم رو به افزايش خود به سرمويي تحريک مي شود و احتمالاً پرخاشگري تکانش گرانه (خشم همراه با عمل غيرارادي) نشان مي دهد، بعد از آرام شدن تأسف مي خورد و شرمگين مي شود. با ما باشيد تا در شماره بعد به درمان بپردازيم.
منبع : نشريه راه موفقيت، شماره 15